میزان تنبلی موجود در من به میزان آب و اکسیژن موجود در مریخ است.
هیچ عضوی از اعضام از دستم راحت نیست.
قره قاز اگر پر بزند، از من تنبلی سر نمیزند.
پرکاری برایم کمزحمتتر از کاهلی است.
جز پرکاری پایهی هیچ کاری نیستم.
در قاموس من تنبلی جایی ندارد.
کمکاریام را که دیده؟
کاهلی را خوش ندارم.
من از پُرکارانم.
با تنبلی قهرم.