روزی، بیهوا، وسط حرف زدن با یک نوجوان،
میفهمی داری همان جملههایی را میگویی
که زمانی از دهان بزرگترهایت میشنیدی
و آن موقع شاید از شنیدنشان ـــــ خیلی ـــــ خوشت نمیآمد.
لحظهای سکوت میکنی.
خودت را از بیرون نگاه میکنی،
نسخهای از خودت، چند دهه پیشتر … .