از بهر خدا مخوان

سعدی جانم در گلستان، بابِ چهارم، حکایتِ چهاردهم چنین نوشته:

«ناخوش‌آوازی به بانگِ بلند قرآن همی‌خواند. صاحبدلی بر او بگذشت، گفت: تو را مُشاهره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمتِ خود چندین چرا همی‌دهی؟ گفت: از بهرِ خدا می‌خوانم. گفت: از بهر خدا مخوان.

گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی
ببری رونقِ مسلمانی»

پ.ن:

برخی واژه‌ها، چون مشاهره و نمط، به‌تنهایی، برایمان ناآشنایند، ولی در بافتِ کلام غریبه باقی نمی‌مانند. “مشاهره” به معنای دست‌مزد و “نمط” به معنای گونه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *