وبگاه سیدعلی غفاری | روان‌شناسی اجتماعی

سه خط و یک حقیقت | آزمایش سالمون اش

چطور ممکن است تصمیمی بگیریم که می‌دانیم اشتباه است؟ پژوهش‌های تجربی نشان می‌دهند که گاهی قضاوت‌های فردی، به‌طور غیرمنتظره‌ای، تحت تأثیر فشارهای اجتماعی تغییر می‌کنند. آزمایش‌های سالمون اش نشان دادند که همنوایی می‌تواند تصمیم فرد را به‌طور چشمگیری تحت تأثیر قرار دهد، حتی در زمانی که فرد پاسخ درست را به‌وضوح می‌داند. عواملی مانند اندازه‌ی جمعیت، حضور متحد، و علنی یا خصوصی بودن پاسخ‌ها، شدت این تأثیر را تعیین می‌کنند. این مقاله، به بررسی این پژوهش‌ها و تحلیل سازوکارهای همنوایی اجتماعی می‌پردازد.

در سال ۱۹۵۱، روان‌شناس لهستانی–آمریکایی سالمون اَش (Solomon Asch) در کالج سوارثمور (Swarthmore College) در ایالت پنسیلوانیا، آزمایشی طراحی کرد تا بسنجد تا چه حد افراد می‌توانند در برابر فشار گروه مقاومت کنند. شرکت‌کنندگان، ۱۲۳ دانشجوی مرد از چند دانشگاه آمریکایی بودند که تصور می‌کردند در یک «آزمون ادراک بصری» شرکت می‌کنند. هر گروه متشکل از هفت تا نه نفر بود؛ اما فقط یک نفر از آن‌ها واقعاً شرکت‌کننده‌ی واقعی بود و بقیه همدستان پژوهشگر بودند که طبق دستور قبلی باید در بعضی نوبت‌ها، پاسخ‌های اشتباه اما یکسان بدهند. کار بسیار ساده بود: شرکت‌کننده باید طول یک خط سیاه روی کارت نخست را با سه خط دیگر روی کارت دوم مقایسه می‌کرد و خطی را که هم‌طول با خط معیار است انتخاب می‌نمود. در حالت عادی، احتمال خطا کمتر از یک درصد بود، چون اختلاف طول‌ها واضح و چشمگیر بود. اما هنگامی که همه‌ی دیگران عمداً پاسخ نادرست می‌دادند، فشار اجتماعی شدیدی بر فرد وارد می‌شد.

نتایج حیرت‌انگیز بود: حدود ۷۵ درصد شرکت‌کنندگان دست‌کم در یکی از ۱۸ نوبت آزمایش تسلیم نظر گروه شدند و پاسخ نادرست دادند؛ در حالی‌که به‌تنهایی تقریباً هرگز اشتباه نمی‌کردند. در مجموع، پاسخ‌های اشتباه تحت فشار گروهی ۳۷ درصد کل موارد را تشکیل می‌داد. این یافته‌ها نشان دادند که حتی در موقعیت‌هایی بی‌اهمیت و آشکار، میل به همنوایی و پذیرش در گروه می‌تواند بر درک حسی و قضاوت منطقی فرد غلبه کند.

اش در مجموعه‌ای از آزمایش‌های بعدی، شرایط را تغییر داد تا بفهمد چه عواملی شدت همنوایی را افزایش یا کاهش می‌دهند. نخست، اندازه‌ی گروه را دست‌کاری کرد: وقتی فقط یک نفر در برابر شرکت‌کننده پاسخ اشتباه می‌داد، فشار چندان مؤثر نبود و بیشترِ افراد نظر خود را حفظ می‌کردند. اما با دو مخالف، میزان خطا به حدود ۱۳ درصد رسید، و با سه نفر یا بیشتر، این رقم ناگهان به حدود ۳۱ درصد افزایش یافت. جالب آن‌که پس از سه نفر، افزودن افراد بیشتر تأثیر چندانی نداشت؛ یعنی آنچه فرد را می‌شکند، «تعداد زیاد» نیست، بلکه احساس انزوای کامل در برابر اکثریتِ هماهنگ است.

در گام بعد، اش بررسی کرد آیا وجود حتی یک متحد می‌تواند این فشار را کاهش دهد. هنگامی که یکی از همدستان عمداً پاسخ درست می‌داد، میزان همنوایی به حدود یک‌چهارم مقدار قبلی کاهش یافت. همان‌طور که خود اش می‌گوید، تنها دیدن کسی که جرأت مخالفت دارد، برای حفظ استقلال کافی است. در مقابل، وقتی همین متحد در میانه‌ی آزمایش به اکثریت می‌پیوست یا اتاق را ترک می‌کرد، میزان خطای شرکت‌کننده بلافاصله بالا می‌رفت؛ گویی تنها ماندن در اقلیت، باری روانی است که کمتر کسی تاب می‌آورد.

همچنین، وقتی شرکت‌کنندگان مجاز بودند پاسخ خود را به‌صورت خصوصی (نه در جمع) بنویسند، میزان همنوایی به‌شدت کاهش یافت. این نشان می‌داد که بخشی از فشار نه از درون، بلکه از ترس قضاوت دیگران سرچشمه می‌گیرد.

نتایج این آزمایش‌ها تصویری دقیق از سازوکار روان‌شناختی همنوایی ترسیم کردند. گفت‌وگوهای پایانی با شرکت‌کنندگان نشان داد که انگیزه‌ی آن‌ها از همراهی با گروه یکسان نبود. برخی واقعاً باور کرده بودند که اشتباه می‌کنند و دیگران درست می‌گویند؛ یعنی قضاوت حسی‌شان تحت‌تأثیر جمع تغییر کرده بود. اما گروهی دیگر به درستیِ برداشت خود یقین داشتند، بااین‌حال برای پرهیز از تمسخر، جلب رضایت جمع یا حفظ هماهنگی اجتماعی، پاسخ نادرست دادند. اش میان این دو انگیزه تمایز گذاشت: اولی را «تأثیر اطلاعاتی» (informational influence) نامید که ریشه در باور به صلاحیت دیگران دارد، و دومی را «تأثیر هنجاری» (normative influence) که ناشی از میل به پذیرش و پرهیز از طردشدن است (Asch, 1955).

از نظر آماری، تنها ۲۵٪ از شرکت‌کنندگان کاملاً مستقل ماندند و در هیچ نوبتی با اکثریت همراه نشدند؛ در مقابل، حدود ۷۵٪ در دست‌کم یک مرحله تسلیم فشار گروه شدند. اش در تحلیل نهایی خود هشدار داد که چنین تمایلی به همنوایی، اگرچه برای زندگی اجتماعی ضروری است، اما هنگامی که جایگزین قضاوت مستقل شود، به فسادِ فرایند تصمیم‌گیری جمعی می‌انجامد. بله، جامعه به اجماع نیاز دارد، اما اجماع تنها زمانی سالم است که بر پایه‌ی اندیشه‌ی آزاد شکل گیرد، نه بر اثر ترس از انزوا.


مطالعه‌ی بیشتر↓
Asch, Solomon. Studies of Independence and Conformity: A Minority of One Against a Unanimous Majority.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *