بایسته‌های تاریخ‌نگاری | سنجه‌های صحت‌سنجی گزارش‌های تاریخی

اگر می‌خواهیم تصویر و تصوری درست از روی‌دادی‌ تاریخی داشته باشیم، روی‌دادی‌ که خود از نزدیک شاهدش نبودیم، باید سراغ کسانی برویم که آن‌جا بوده‌اند، آن‌هایی که با گوشت و پوست‌شان آن را لمس کرده‌اند.

البته ممکن است بین ما و آن روی‌داد، زمانِ زیادی فاصله شده باشد و ما به‌ناچار برای با خبر شدن از گزارشِ نخستین کسی که به ماجرا نزدیک بوده، باید به یک یا چند واسطه هم سر بزنیم تا آن‌ها دستان‌مان را در دستان آن گزارش‌گر نخست بگذارند.

آن‌چه من در این یادداشت در پی‌اش هستم این است که چه سنجه‌هایی برای صحت‌سنجی گزارشِ این گزارش‌گرانی که به جای ما دیده‌ و شنیده‌اند، وجود دارد؟ با چه معیار‌ و رویه‌ا‌ی می‌توانیم باور کنیم که آن‌ها در گزارش‌های‌شان دروغی نگفته‌اند، دخل‌وتصرفی در اصل ماجرا نکرده‌اند، فهم‌شان اشتباه نبوده و آن روی‌داد را درست به همان‌گونه‌ی که بوده برای‌مان گزارش کرده‌اند؟

به باورم دو چیز از بایسته‌های تاریخ‌نگاری _ بلکه لازمه‌ی هر پژوهش دیگری _ است  و این دو معیار و سنجه می‌تواند تکلیفِ تاریخ‌نگار امروز را با گزارش‌های تاریخی پیش از خودش روشن کند:

۱_ ببین چه کسی برایت گزارش می‌کند؛

۲_ ببین از چه چیزی و چگونه برایت گزارش می‌کند.

عیارسنجی گزارشاتِ تاریخی با این دو معیار، برای این است که عمده‌ی منابع تاریخی‌‌ ما _ نه همه _ کامل و بی‌کم‌وکاست نیستند؛ گزارش‌های ساختگی، نادرست و دست‌کاری شده در آن‌ها هست یا دستِ‌کم گمان می‌رود که چنین گزارش‌هایی هم در آن‌ها باشد. و از این‌جاست که آدمِ محقق نمی‌تواند چشم‌وگوش‌بسته به همه‌ی گزارش‌های این منابع دل‌گرم باشد؛ باید خود برای با خبر شدن از صحت‌وسقم قضیه، دست‌به‌کار بشود و با آن دو سنجه‌ای که در دست دارد به جان یک‌یک گزارش‌ها بیفتد و آن‌ها را هم از جهت گزارش‌گرانی که آن را گزارش کرده‌اند و هم از جهت محتوای گزارش‌‌شان بررسد.

پس این‌که برخی ادعا کرده‌اند فلان کتاب، کتابی محترم و همه‌چیزتمام است و  موی لای درزش نمی‌رود و همه‌ی گزارش‌های موجود در آن درست و واقعی است چون آدم‌هایی درست‌وحسابی آن گزارش‌ها را ارائه داده‌‌اند‌، این ادعایی خراب است. اگر بپذیریم تمامی گزارش‌گرانِ در اسناد گزارش‌های این کتاب، آدم‌هایی موثق و مطمئن‌اند ولی باز صِرف این، برای اثبات درستی همه‌ی گزارش‌های‌ این کتاب کافی نیست و باید این گزارش‌ها از صافیِ معیار و سنجه‌ی دوم ما نیز بگذرند که در ادامه از این سنجه بیش‌تر خواهم گفت. ولی پیش از پرداختن به آن، خوب است چند نکته‌ای  را در ذیل همین سنجه‌ی اول بگویم تا قدری بحث از آن، پخته‌تر بشود و ابتر باقی نماند:

روشن است که ما نمی‌توانیم به گزارش کسانی که میان اهل فن به دروغ‌گویی یا بی‌دقتی و سهل‌انگاری زبان‌زدند اطمینان کنیم. ولی شدنی است که برخی از گزارش‌های‌شان، قرائن و گواهانی بر صدق داشته باشد _ به‌مَثل برخی از گزارش‌های‌شان را منبعی معتبر و موثق تأیید ‌کند _ در این صورت ما می‌توانیم به این نوع از گزارش‌های‌شان اعتماد کنیم.

و همین‌گونه کسانی که بیش‌تر گزارش‌های‌شان به پی‌روی از امیال و اهداف سیاسی، مذهبی، نژادی یا ‌میهنی‌‌‌شان‌ است _ نه تابع حق و حقیقت _، گزارش‌های‌ این‌گونه افراد هم برای‌ ما باورکردنی نیست. بله؛ اگر گواهی بر حقیقت‌گویی‌شان شهادت داد آن‌گاه می‌توانیم فقط آن گزارش‌شان را بپذیریم.

پس روی‌هم‌رفته باید حال‌وروز گزارش‌گران تاریخی را موشکافانه بررسیم تا بفهمیم در نقل گزارش‌شان صادق‌اند یا کاذب، بادقت‌اند یا سهل‌انگار؛ آراء و افکار سیاسی، مذهبی و میهنی‌شان چه بوده و آیا آن‌ها در ارائه‌ی گزارش‌شان اثری داشته یا نه.

بی‌گمان به این نکته هم توجه می‌کنید که اگر گزارشی چنین گزارش‌گرانی _ دروغ‌گو، بی‌دقت، سهل‌انگار، پیرو امیال و افکار سیاسی، مذهبی، نژادی و میهنی _ داشت این سبب نمی‌شود که از همان آغاز، مهر بطلان بر پیشانی‌اش بنهیم؛ بلکه تنها درجه‌ی ایمان و باورمان  به آن گزارش پایین می‌آید و برای بالا بردن این درجه تا حد اطمینان باید قرائن و شواهدی را  جست تا بر واقعی بودن آن گزارش صحه بگذارند. اگر چنین قرائنی در کار بود فبها المراد وگرنه آن گزارش از ارزش تاریخی بی‌بهره است.

این از توضیح سنجه‌ی نخست.

و اما روشن‌سازی سنجه‌ی دوم:

“ببین از چه‌چیزی و چگونه برایت گزارش می‌کند.”

این سنجه در دل خود سنجه‌ها دارد و می‌گوید:

۱) اگر کسی برایت گزارش کرد که فلانی، چنین حرفی زده است؛ و تو هرچه با خود فکر می‌کنی می‌بینی این حرف با ادبیاتِ فلانی سازگار نیست، نه از جهت لغاتی که در آن به کار رفته، نه از جهت روانی سخن و نه از جهت شیوایی و رسایی، هیچ‌کدام با شیوه‌ی حرف زدن او یکی‌در‌نمی‌آید و زمین تا آسمان با هم فرق دارند؛ در این صورت در درستی این گزارش گمان ببر و آن را به‌راحتی نپذیر.

۲) اگر برایت گزارش کرد که فلانی چنین عقیده، اندیشه، تفکر و باوری داشت یا چنان کاری را می‌کرده است؛ ولی تو می‌بینی این‌ها با طرح و برنامه‌ی کلی‌ای که فلانی داشت هم‌سو و هم‌جهت نبوده؛ بی‌خیال آن گزارش شو.

۳) اگر برایت گزارش کرد که فلانی این خصوصیت اخلاقی و رفتاری را داشت/ یا نداشت؛ و در مقابل تو برهان و دلیل داری که فلانی با آن ویژگی، شخصیت و اوصافی که از او سراغ داری، هرگز نمی‌تواند چنین رفتاری از او سر زده باشد/ نباشد؛ به این گزارش هم اعتماد نکن. (مانند این‌که کسی برایت گزارش کند: حاتم طائی، مهمان‌نواز نبود.)

۴) اگر برایت گزارشی کرد که با گزارشی دیگر تناقض دارد؛ این نشان می‌دهد که بالاخره یکی از دو گزارش ساختگی است و نمی‌تواند هردواش راست باشد، یکی از آن دو گزارش‌گر _ دانسته یا ندانسته _ در شرح ماوقع دست‌ برده‌ است. حال اگر ما راهی برای جمع یا ترجیح یکی از آن دو گزارش نداشتیم، ناچاریم از خدمت هر دو گزارش، مرخص شویم.

۵) اگر برایت چیزی گزارش ‌کرد که با آن‌چه با چشمان خودت می‌بینی، با گوش‌های خودت می‌شنوی، با دست‌های خودت لمس می‌کنی و … مخالفت داشت؛ آن گزارش را هم کنار بگذار. (مانند این‌که کسی برایت گزارش کند: در تهران، هر صبح خورشید از مغرب طلوع می‌کند.)

۶) اگر برایت چیزی گزارش کرد که با بدیهیات و ضروریات عقلی مخالف بود؛ آن گزارش هم سزایش کوبیدن به دیوار است. مخالفت با یک امر بدیهی، مخالفت با یک چیز نیست، دشمنی با همه‌ی قوانین عقلی است. (مانند این‌که کسی برایت گزارش کند: دو، عددی فرد است یا دو، نصف یک است.)

۷) اگر برایت چیزی گزارش کرد که با حقایقِ علمی اثبات شده یک‌دل نبود؛ تو هم در درستی آن گزارش دودل باش. (مانند این دو گزارش: زمین، روی شاخ گاو قرار دارد. زمین، مسطح است؛ نه کروی.) منظورم این نیست که هر گزارشی که هم‌دل و هم‌سو با یک نظریه‌ی رایج و گسترده‌ی علمی نیست پوچ و بیهوده است؛ بلکه تمام حرفم این است که تا زمانی که این نظریه‌ی ناهم‌سو و نا‌هم‌دل به درجه‌ی ثبوتِ قطعی نرسیده است، نمی‌توانی پشتت را  به آن گرم کنی، همین.

۸) اگر برایت چیزی گزارش کرد که امکان تاریخی ندارد؛ این نوع گزارش‌ها نیز پذیرفتنی نیست. به‌مَثل هرگاه کسی گزارش دهد که از فلانی چیزی را دیده یا شنیده، در حالی که فلانی پیش از تولد او مرده بوده یا پس از مرگ او به دنیا آمده؛ آن گزارش از اساس مردود است.

۹) اگر برایت چیزی گزارش کرد که با فطرت و سرشت و نهاد پاک انسانی سازگار نبود و نتوانستی توجیه و تأویلی برای آن بکنی و سروصورتی عرفْ‌پسند برایش بتراشی؛ آن (گزارش) پست فطرت را گردن بزن.

۱۰) اگر برایت چیزی گزارش کرد که با جو و اقتضائات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دیگر واقعیات ملموسِ فرد یا جامعه‌ی آن روزگار جور در نیامد؛ فاتحه‌ی آن گزارش را هم بخوان.

به اشتراک‌گذاری یادداشت
پیشنهاد مطالعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *