تاریخ، داستان است و تاریخنگار، داستاننویس. تاریخ، داستانِ زندگیست؛ داستانِ زندگی همهی انسانها؛ سرگذشتِ تمامی اتفاقات خوب و بد. اتفاقاتی که گاه ملتی بزرگ را از خطر رهانده و گاه با طعمِ تلخ شکست، از هم پراکنده.
تاریخ، نَقلِ درد و رنج، نَقلِ شادی و لذتهاست. تاریخ، ماجرای همیشگی اشکها و لبخندهاست. تاریخ، یأس و نفرین فرصتهای ازدسترفتهست. تاریخ، امید و آفرین رزوهای در راهست.
تاریخ، سهلترین راه دراز ساختن عمر؛ تاریخ تسلاست. تاریخ، بازگوکنندهی حیات، ریزهخوار خوان نیستیهاست.
تاریخ، بهرهوری از تجربهها؛ تاریخ، نزدیک شدن به آسمان لاجورد و پرستارهی گذشتههاست.
تاریخ جستوجوی جاودانگی در زندگی کوتاه؛ پرسه زدن در ابدیت کرانههاست.
تاریخ، روایت و تاریخنگار روایتگر. تاریخ، میدان جنگ و تاریخنگار فرماندهِ جنگ روایتهاست، کارش ترجیح و گاهی جمع میان روایتهاست.
تاریخ، هم قصه است و هم قصه نیست. قصه است؛ چون در آن، پر از عناصر قصههاست: سوژه، طرح، مضمون، زمان، مکان، صحنه، فضا، گره، کشمکش، شخص، قهرمان و ضد قهرمانها. ولی با وجود این، قصه هم نیست؛ چون در آن، صحبت از واقعیتهاست.
تاریخ حقیقت است و تاریخنگار، بیهیچخیالپردازی، بیمبالغه و بیدخالتودستکاری عناصر واقعهای را که در روزگاران گذشته، خوشوخرم در صلحوصفا یا ناخوشوناشاد در جنگونزاع، خوب یا بد، زشت یا زیبا، تلخ یا شیرین کنار هم میزیستهاند بار دیگر به اعجاز قلم و با جادوی کلمات، به دور هم جمع میسازد و بر مردگانشان روح و حیات میدمد. گزاف نیست اگر بگویم که: “تاریخنگار، احیاگر گذشتههاست.”