هرنوع نوشتنی نویسندگی نیست

اگر بخواهم به زبان ساده بگویم، نوشتن، معنایی گل‌وگشادتر از نویسندگی دارد. هرچیز مختصر یا طویلی که بنویسیم، بالاخره یک نوع نوشتن است؛ درج دیدگاهی در یک وب‌گاه، نسخه‌برداری از کتابی کهنه، عرض‌حال با پیامک به یک دوست، آماده‌سازی متن اعلامیۀ عروسی یا عزا و مانند اینها، همه و همه، گونه‌ای نوشتن است، درحالی‌که شاید برخی از این موارد، مصداقی برای نویسندگی به معنای خاص و نفیس آن نباشد.

عده‌ای می‌گویند نویسندگی آموختنی نیست، تمامش وابسته به هوش و ذوق است و سرمایۀ خدادادی می‌خواهد. احتمالاً این حرف چندان بی‌اساس نباشد ولی خیلی‌ از بی‌استعدادها بوده‌اند که با خواندن بسیار و تلاش و تمرین فراوان در مسیر نویسندگی به جایگاهی رفیع و رشک‌برانگیز رسیده‌اند. توفیق در نویسندگی فقط با تلاش، تیزبینی و تسلط، دست‌یافتنی است.

همۀ هنرهای ویژه، نیازمند اقدام و تمرین‌ مدام‌اند، و با مرور ایام، خُرد خُرد آموخته می‌شوند و در این بین، هنر نویسندگی، با سختی‌های بیشتری همراه است و هیچ‌گاه با مطالعۀ چند متن و نگارش چند خط، مسیر رسیدن به توفیق در نویسندگی صاف و تراز نمی‌شود.

از سوی دیگر، به‌فرض که سرمایۀ فطری و ذاتی، عمده بایستۀ ترقی در نویسندگی باشد، ولی، بدون خواندن آثار ممتاز، نوشتن بسیار و تلاش مستمر، سخن از هرگونه توفیق و ترقی در نویسندگی، لاطائل و یاوه است. نگارنده تردیدی ندارد که برجسته‌ترین آموزگار نویسندگی عبارت است از: خواندن و نوشتن.

در نوشتن _ البته پس از آموختن قواعد درست‌نویسی _ دو چیز مهم هست: یکی، پیدا کردن سوژۀ جذاب و ناب؛ و دیگر، شیوۀ بیان آن با کلمات شیوا و شایسته.

پیدا کردن سوژۀ خوب برای نوشتن کاری پیچیده و شاق نیست بلکه بارآوردن و پرواربندی متن است که به دریافت پرشور، نازک‌بینی خیال و افکاری سترگ نیاز دارد و در حقیقت محتاج یک توانایی خارق‌العاده و خاص است.

طرز نوشتن را می‌شود به کسی یاد داد که بعد چندوقتی تمرین و توجه، کلمات را در مکان درست خود در جمله قرار دهد و با آموختن قواعد نگارشی جملات را به‌طور طبیعی کنار هم بچیند و متنی کم‌عیب و نقص فراهم آورد؛ ولی هیچ‌گاه نمی‌توان به او، شیؤه تفکر صحیح و استدلال کردن منطقی را یاد داد، نمی‌توان به او یاد داد از تابیدن خورشیدصبحگاهی، از درآمیختن رنگ‌ها در طبیعت، از خماری معتادهای کنار جوی، از ورشکستگی میلیاردری معروف، حس و دریافتی تازه داشته باشد و اوضاع، صحنه و شرایط آنها را با بیانی مختص به خود برای دیگران تشریح کند.

این دیگر به قریحه و سلیقۀ نویسنده پیوند دارد و آموختنی نیست. باخبری از وضع و حال ظاهری و باطنی دیگر موجودات و اشیا _ خواه واقعی باشند یا خیالی _، و شرح و توضیح آنها به گونه‌ای که گیرا و دلکش باشد چیزی نیست که بشود آن را در کتاب یا مدرسه‌ای به دیگران آموخت. در اینجا تنها هوش و قابلیت نویسنده است که دسترنج شور و شعور او را آشکار می‌سازد.

به اشتراک‌گذاری یادداشت
پیشنهاد مطالعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *