در یادداشت پیشین، گفتیم که میتوان برای شکستهنویسی چارچوبی دستوپا کرد؛ قاعدهای به نام کاهش هجا در گفتار که علی صلحجو در کتاب اصول شکستهنویسی از آن رونمایی کرد. در این یادداشت میکوشیم قدری بیشتر از آیین شکستن سخن بگوییم و با آوردن نمونههایی متعدد از عناصر مختلف زبان فارسی، میزان کارایی آن آیین را بهتر به نمایش بگذاریم.
♦ از
حرف «از» تک هجایی است و تعداد هجای آن به هنگام نوشتار و گفتار یکسان است. پس نبایست آن را در دیالوگها به صورت شکسته نوشت.
نکته: در دیالوگها پس از حرف «از»، ضمایر متصلی شخصی را به جای ضمایر منفصل به کار ببریم؛ پس، ننویسیم:
از من دلگیر شد،
از تو دلگیر شد،
از او دلگیر شد؛
بلکه بنویسیم:
ازم دلگیر شد،
ازت دلگیر شد،
ازش دلگیر شد.
♦ است
فعل «است» نیز تک هجایی است و تعداد هجای آن به هنگام نوشتار و گفتار یکسان است. بنابراین، علیالقاعده، نبایست آن را در متن گفتوگوها به صورت شکسته به کار برد. ولی، چون این کلمه از عناصر دستوری زبان فارسی است و هم پرتکرار، از این رو، میتوان آن را در دیالوگها به کسره تبدیل کرد:
حسین، این بابا ازت دلگیر است ← … ازت دلگیره.
نکتۀ ۱- در دو جا نبایست «است» را در دیالوگها به صورت شکسته به کار برد؛ در جایی که پیش از است کلمهای با صدای e (مثلاً، شانه) یا a (مثلاً، ویلا) بیاید؛ پس، ننویسیم:
حسین، این شونهئه که تو داری،
حسین توی ویلائه؛
بنویسیم:
حسین، این شانه است که تو داری،
حسین توی ویلا است.
نکتۀ ۲ _ میتوان ماضی نقلی را که به صورت رایج در گفتار بدون است به کار میرود، به همان شکل در دیالوگها نوشت:
حسین هندونه خریده …،
نشسته اینجا …،
برام نوشته که … .
نکته ۳ _ در ساختارهای پایانیافته به u (مثلاً، پارو، دارو، دورو) فعل است به کسره تبدیل میشود، پس مینویسیم:
این پاروئه،
تریاک داروئه،
مردیکه دوروئه.
نکتۀ ۴ _ فعل «نیست» (منفی است)، یک هجایی است و در گفتار و نوشتار تعداد هجای آن برابر است. بنابراین، ننویسیم:
این مردیکه آدم نیس؛
این مردیکه آدم نی.
بلکه بنویسم:
این مردیکه آدم نیست.
♦ او
واژه «او»، گاهی، در گفتار به شکل “اون” به کار میرود.
♦ چته؟ چشه؟ چمه؟
هر سۀ اینها جملهای رسا و کاملاند و در دیالوگها به همین شکل نوشته میشوند. (اصل آنها اینگونه بوده: “چهات است؟”، “چهاش است؟” و “چهام است؟”)
♦ چگونه
شکل گفتاری این واژه، «چطوری» یا «چهجوری» است و در دیالوگها به یکی از همین دو صورت نوشته میشود.
♦ چیه؟
این کلمه به همین شکل در دیالوگها نوشته میشود. و در اصل خلاصۀ جملۀ «چی است» و «چیست» است. مثال:
حسین چیه، تو خودتی، پکری؟
♦ چه
این کلمه معمولاً در گفتار به «چی» تبدیل میشود؛ مثال:
حسین، چی شده؟
چی کار داری؟
چی بهت بگم؟
♦ در
«در» از حروف اضافه است و معمولاً در دیالوگها به دو صورت «تو» و «توی» نوشته میشود:
حسین تو/ توی ویلاست.
♦ دوم شخص جمع
بهتر است در دیالوگها ننویسیم:
بیایین،
بحث نکنین،
همدیگر را ببوسین؛
بلکه بنویسیم:
بیایید،
بحث نکنید،
همدیگر را ببوسید.
چرا که این دوگانهها، شمار هجاهایشان در نوشتار و گفتار با هم برابر است، لذا، وجهی برای شکسته نوشتنشان نیست.
♦ را
کلمۀ «را» از لحاظ شمار هجا، تک هجایی است و در نوشتار و گفتار تغییری نمیکند. در نتیجه، نباید آن را در نوشتار به صورت «رو» «و» نوشت. علاوه بر این، کلمۀ را با وصل شدن به واژۀ پیش از خود، نه تنها چیزی از خود آن باقی نمیماند، بلکه شکل واژۀ متصل به خود را نیز دگرگون میکند. بنابراین، ننویسیم:
حسینرو دیدی چه تیپی زده،
حسینو دیدی …؛
بلکه بنویسیم:
حسین را دیدی چه تیپی زده.
♦ زیرا
شکل گفتاری کلمۀ «زیرا»، «برای اینکه» یا «چون» است و به یکی از این دو صورت در دیالوگها نوشته میشود. مثال:
_ من: حسین، چرا ازم دلگیری؟
_ حسین: چون آدم نیستی / برای اینکه آدم نیستی.
♦ ضمیر ملکی پیوسته [م، ت، ش، مان، تان، شان]
شکل گفتاری و نوشتاری این ضمیرها، در حالت مفرد، هیچ تغییری نمیکند:
پسرم،
پسرت،
پسرش.
و در حالت جمع، اگرچه در گفتار، شکلشان تغییر میکند، ولی برای آنکه شمار هجاها در آنها کاهش نمییابد، نبایست آنها را شکسته نوشت. بنابراین، در دیالوگها ننویسیم: پسرمون، پسرتون، پسرشون؛ بلکه بنویسیم: پسرمان، پسرتان، پسرشان.
نکتۀ ۱_ در دیالوگها تمامی واژههای پایانیافته به نشانۀ جمع «ها»، در حالت ضمیر ملکی، شکسته نوشته میشوند:
پسرهایم/ پسرهام،
ویلاهایم/ویلاهام.
نکتۀ ۲_کلمات پایانیافته به نویسۀ «و» (مانند، پارو، دارو) نیز چنیناند و در دیالوگها شکسته نوشته میشوند:
پاروم افتاد توی آب،
داروم تمام شده.
نکتۀ ۳ _ ضمیرهای ملکی واژههای پایانیافته به های ناملفوظ (ساده، دکمه) در گفتار یک بخش خود را از دست میدهند؛ بنابراین، در دیالوگها به همین صورت شکسته نوشته میشوند:
راست میگی حسین، من خیلی سادهم (به جای: سادهام)،
دکمهت افتاده (به جای: دکمهات افتاده).
♦ ضمیر و حرف اضافه
ضمیرهای من، تو، او، ما، شما، ایشان (آنها)، زمانی که با حرفهای اضافه (به خصوص حرف اضافۀ به)، همراه شوند، شکل گفتاری و نوشتاریشان، معمولاً، تغییر میکند و در گفتار به صورت شکسته ادا میشود؛ پس، در دیالوگها به همین صورت شکسته نوشته میشوند:
به من/ بهم،
به تو/ بهت،
به او/ بهش.
البته، بهتر از صورت بهم، بهت و بهش، صورت:
بهام،
بهات،
بهاش،
است، چون در این صورت، استقلال و هویت حرف اضافۀ «به» حفظ میشود.
و اما چند نکته دربارۀ شکل جمعی این ضمیرها (به ما، به شما، به ایشان):
_ بهتر است «به ما» را در دیالوگها به «بهمون» تغییر ندهیم: به ما گفتند … / بهمون گفتند …
_ «به ایشان» را یا به صورت خودمانی به کار ببریم یا به صورت «بهشون»: بهاش گفتم … / بهشون گفتم … .
_ «به آنها» را نبایست در دیالوگها به صورت «به اونها» نوشت؛ چون “آن” و “اون” هر دو تک هجاییاند و بارها گفتیم که اگر کاهش هجایی در گفتار پیش نیاید شکستن آن کلمه در دیالوگ جایز نیست.
♦ فعلها
فعلها در زبان فارسی از جهت شکستهنویسی، به دو دسته تقسیم میشوند:
دستۀ نخست _ فعلهاییاند که شمار هجاهای آن، معمولاً در حالت مضارع، در نوشتار و گفتار فرق میکند:
فعلهایی مثل:
_ میآورم/ میآرم، میآری، میآرد، میآریم، میآرید، میآرند
_ میگذارم/ میذارم، میذاری، میذارد …
میشوم/ میشوم، میشوی …
_ میدهم/ میدم …
فعلهاییاند که معمولاً سه هجایی یا بیشترند، و در حالت گفتاری یک هجای خود را از دست میدهند. پس اینگونه فعلها را میشود در دیالوگها به صورت شکسته نوشت.
دستۀ دوم _ فعلهاییاند که شمار هجاهای آنها در گفتار و نوشتار فرقی نمیکند، مثال:
_ میخورم، میخوری، میخورد، میخوریم، میخورید، میخورند
_ بخورم، بخوری …
_ خوردم …
این فعلها، همچون فعلهای دستۀ پیشین، سه هجاییاند، ولی در گفتار شمار هجاهاشان کاهش نمییابد، بنابراین، نبایست در دیالوگها این فعلها را شکسته نوشت، زیرا بدون شکستن نیز خود خواننده به راحتی آنها را شکسته میخواند. پس مثلاً کافی است بنویسیم: میخورد، میخورند، تا خواننده (خوانندۀ باسواد نه نوسواد) خودش بخواند: میخوره، میخورن.
♦ کیستی؟
«کیستی؟» در محاوره و گفتار به صورت «کی هستی؟» به کار میرود و به همین صورت در دیالوگ باید نوشته شود. مثال:
کی هستی؟ اینجا چیکار داری؟
♦ کیه؟
«کیه؟» خلاصۀ جملۀ «کی است؟» است، که در دیالوگها به همین صورت فشرده نوشته میشود؛ مثال:
یعنی کیه این وقت شب … .
♦ ماضی نقلی و ماضی بعید
همۀ فعلها، در حالت ماضی نقلی و ماضی بعید، در گفتار و نوشتار تعداد هجاهایشان برابر است؛ بنابراین، در دیالوگها ننویسیم:
گفتهان حکومت نظامیه …،
این جماعت مضحکهان …،
بلکه بنویسیم:
گفتهاند حکومت نظامیه …،
این جماعت مضحکهاند … .
♦ مرا
بهتر است این کلمه را در دیالوگها به صورت «من را» بنویسیم تا از قالب ادبی فاصله بگیرد.
♦ نشانۀ جمع (ها، ان)
نشانۀ جمع «ها»، جز در ضمیر ملکی پیوسته، باعث کم شدن هجا نمیشود. بهمثل، پسرها و پسرا هر دو دو هجا دارند. از این رو، نبایست آن را در دیالوگها به صورت شکسته نوشت.
نکته: نشانۀ جمع «ها» پرتکرارتر از نشان الف و نون (ان) است و به راحتی، در ساکتخوانی، توسط خود خواننده شکسته میشود. کافی است به جای: «معلمین، خیّرین، مامورین و ….» بنویسید: «معلمها، خیّرها، مامورها و …» تا مخاطب باسواد خودش بخواند: «معلما، خیّرا، مامورا و …».
♦ هست
واژۀ «هست» دو کاربرد دارد:
_ مثلا، گاهی میگوییم: من توی این بازی تا آخرش هستم، تو توی این بازی تا آخرش هستی، اون توی این بازی تا آخرش هست، ما … هستیم، شما … هستید، آنها … هستند. در این صورت واژۀ «هست» چه در گفتار و چه در نوشتار به یک شکل به کار میرود و از لحاظ هجایی تغییری نمیکند.
_ و گاهی میگوییم:
منم (به جای من هستم)،
تویی (// تو هستی)،
اونه (// او هست)،
ماییم (// ما هستیم)،
شمایید (// شما هستید)،
آنهاند (// آنها هستند)؛
«هست» در این صورت، در گفتار تغییر شکل میدهد؛ پس، به همین شکل شکسته بایست آن را در دیالوگها نوشت.
♦ هم
این واژه، مثل واژۀ است و را، تک بخشی است و علیالقاعده نباید شکل شکستۀ آن را در دیالوگها به کار برد. پس، ننویسیم:
هنوزم میخوامت …،
… فضام سنگین بود و …؛
بلکه بنویسیم:
هنوز هم میخوامت …،
… فضا هم سنگین بود و … .