دیروز پس از انتشار “گلچینی از اصطلاحات عامیانه” رفتم سراغ جمعوجور کردن دو گلچین دیگر از آن دفتر: “گلچین شبهجملهها” و “گلچین نامآواها”. در این یادداشت و یادداشت بعد هر دو را تقدیمتان خواهم کرد.
خوب است پیش از ارائۀ گلچین شبهجملهها، دو نکته را به عرض برسانم:
۱_ هر شبهجمله، جملهای ناقص است. جملهای که از یک یا چند کلمۀ بدون فعل ساخته شده. ولی بیفعلی باعثِ نقص در معنای آن نشده بلکه همانند جملهای تام، معنایی کامل و ششدانگ را به مخاطب میرساند. در حقیقت شبهجملهها تنها در ظاهرشان نقصی هست نه در معنا و باطنشان.
۲_ شبهجملهها معمولاً برای ابراز یکی از معانی زیر به کار میروند:
- برای بیان امید و آرزو؛
- برای تعظیم و بزرگداشت؛
- برای تحقیر و کوچک شمردن؛
- برای ابراز تأسف و درد؛
- برای تحسین و تشویق؛
- برای تذکر و تنبیه؛
- برای تصدیق و ایجاب؛
- برای ابراز تعجب و شگفتی؛
- برای تکذیب و انکار؛
- برای توضیح و تبیین؛
- برای خطاب و ندا؛
- برای قدردانی و سپاسگزاری؛
- برای سرزنش، لعن و نفرین؛
- برای صدور فرمان و دستور و اعلام رخصت.
(توجه: فهرست زیر بهروزرسانی خواهد شد. | در مواردی برای روشن شدن معنا یا کاربرد شبهجمله، مثالی در کنار آن آوردهام. | و دیگر اینکه کمی و کسریاش را هم به بزرگواری خودتان ببخشید.)
♦ آ
- آری
- آزاد (پس از ۵ دقیقه فرمانده گفت: آزاد!)
- آفرین
- آمین
- آهان
- آی (آی آدمها که بر لب ساحل نشستهاید …)
♦ الف
- ابداً
- اجرای امر (هرچه شما بفرمایید، اجرای امر.)
- احسنت
- اصلاً
- اطاعت (بارانیام را بیاور. اطاعت قربان.)
- افسوس
- افغان
- اَلا (اَلا یاری که …)
- البته
- الحمدلله
- اُف (اُف بر هرچه دورنگی.)
- اَلامان
- امان
- انشاءالله
- اوه (اوه، پاش با این تکل داغون شد.)
- اِی بهچشم
- اَیا (اَیا یاری که …)
- ایدکالله
- ایست
- ای کاش
- ای وای
- ایوالله
♦ ب
- بارکالله | باریکلا
- بچه (بچه! با توام.)
- بدا (بدا به حالت. | بدا که …)
- بسمالله (دعوت به اقدام کاری: این گوی و این میدان، بسمالله.)
- بله
- به راست راست | به چپ چپ
- به روی چشم
♦ پ
- پدرجان (پدرجان، بفرما بشین.)
- پسرجون (پسرجون خوب گوش کن چی میگم بهت.)
♦ ت
- تا کی … ( تا کی حرکات کودکانه؟ | تا کی خوردن و خوابیدن؟)
- تُف (تف به این شانس)
- توقف ممنوع
♦ ث
- ثروت مایۀ بلا
♦ ج
- جوان یعنی آینده
- جوونی و خامی (چی میشه بهشون گفت، جوونی و خامی.)
♦ چ
- چرا | آخی، چرا
- چشم
- چطور
- چه بد
- چه بهتر
- چه جالب
- چه خوب
- چه عجب
♦ ح
- حاشا
- حبذا
- حمله
- حیف | حیف که
♦ خ
- خاموش
- خفه | خفه بابا
- خوب | خُب
- خوش
- خوشا
♦ د
- دردا
- درسته
- درود | دورود بر شما
- دریغ | دریغا
- دل خوش و تن سالم
- دو دوتا چهارتا
♦ ذ
♦ ر
- رئیس (نترس، کت بسته میارمش رئیس.)
♦ ز
- زنهار | زینهار
- زهرمار
- زهی
♦ ژ
♦ س
- ساکت
- سپاس
- سلام
♦ ش
- شببخیر
- شرمنده
- شکر
- شگفت | شگفتا
♦ ص
- صبحبخیر
- صحیح
- صلوات
♦ ض
♦ ط
♦ ظ
- ظهربخیر
♦ ع
- عجب | عجبا
- عشق یعنی علاقۀ شدید قلبی
- عصر بخیر
♦ غ
- غَبنا (=دریغا! افسوس!)
♦ ف
- فدای تو
- فریاد
- فغان
♦ ق
- قربان (منِ احمق گوش به حرفتان ندادم قربان.)
- قربانت
♦ ک
- کاش
- کاشکی
- کوفت
♦ گ
♦ ل
- لال (تا من نگفتم کسی صداش در نیاد، همه لال.)
- لعنت بر … (لعنت بر جنگ)
♦ م
- مادرجان (مادرجان، شما تاجسری.)
- ماشاالله
- مبادا
- متشکر
- مخلص
- مرحبا
- مرگت
- ممنون
♦ ن
- نباید
- نُچ
- ننگ
- نه
- نه بابا
- نهخیر | نخیر
♦ و
- وای
- وه
- ویلک
♦ ه
- ها
- هان
- هرگز
- هلا
- همه آماده
- همه به گوش
- هوم
- هی
- هی همچین
- هیچوقت
- هیهات
- هیس
- هین
♦ ی
- یا (یاخدا)
- یا به معنی …
- یالا
- یعنی …
- یواش